ماهابهارات قسمت ۶۶: فیض و شانس - مرز میان این دو کجاست؟
چه چیزی موفقیت در زندگی را تعیین میکند؟ آیا فقط شانس است یا دستِ الهی در کار است؟ آیا تفاوتی بین شانس و فیض وجود دارد؟ در اینجا پاسخ سادگورو به سوال یکی از شرکتکنندگان برنامه ماهابهارات آمده است.

پرسشگر: ناماسکارام سادگورو، شما گفتید برای موفقیتِ یک فرد، این چهار عامل باید وجود داشته باشد: مهارت، هوش، فیض و شانس. آیا شانس محصول جانبی فیض نیست؟ آیا هوش و عقل یکی هستند؟
چه کسی نمایندهٔ فیض و شانس پانداواها است؟
سادگورو: برای پانداواها، کریشنا فیض آنهاست و دروپادی شانس آنها. در ماهابهارات مثالی بسیار زیبا وجود دارد: دروپادا، پدر دروپادی، میخواست کریشنا، دروپادی را بهعنوان همسرش برگزیند، اما به نحوی، کریشنا دروپادی را به پانداواها میدهد. کریشنا میتوانست این زن خیرهکنندهی زیبا را به همسری بگیرد و این موضوع او را به پادشاهی بسیار قدرتمند تبدیل میکرد. پانچالا و دواراکا با یکدیگر نیرویی فوقالعاده میشدند. اما او تصمیم دیگری میگیرد. پس وقتی کریشنا دروپادی را به پانداواها میدهد، این فیض او و شانس آنهاست.کارما آن چیزی نیست که فکر میکنید
تحتتأثیر فیض، بیتفاوت قدم برنمیدارید. اگر بیتفاوت در زندگی قدم بردارید، بهسمت یک فاجعه پیش میروید. با هر قدمی که در زندگی برمیدارید، روی چیزی پا میگذارید و باعث رنجشی میشوید. اگر بر این باورید که میتوانید از رنجاندن دیگران سودی ببرید، این فقط یک منفعت موقتی خواهد بود. بهایش را خواهید پرداخت، به شیوههایی که نه توان درکش را دارید و نه توان تحملش را. هیچکس نمیتواند از این موضوع فرار کند. مفهوم کارما، جرم و مجازات نیست؛ که اگر جرمی مرتکب شوید، کسی شما را مجازات کند. کارما پیامدِ عملِ خودِ توست. اگر سنگی را به بالا پرتاب کنید، جاذبه سعی نمیکند با سنگ شما را بزند - این سنگ خودتان است که برمیگردد و به سرتان میخورد. این کارماست.
مردم همیشه فکر میکنند: «اگر این کارما را انجام دهم، کسی مرا مجازات خواهد کرد.» لازم نیست کسی شما را مجازات کند - زیبایی قضیه همین است. اگر بدون دانستن نتیجهی عملتان زندگی کنید - که از کمبود هوش و عقلانیت بیشازحد ناشی میشود - رشد شما، همگن و همراستا با هستی اتفاق نمیافتد. این نوع رشد خطرناک است؛ بهای سنگینی برای آن خواهید پرداخت. متأسفانه، کل دنیا تمایل دارد به این سمت برود.
اما اگر تحتتأثیر فیض باشید، لازم نیست به شما یاد بدهیم چگونه قدم بردارید. نیازی به تظاهر نخواهد بود - با ملایمت خاصی قدم خواهید برداشت. در کاری که انجام میدهید، نوعی توجه و ملاحظه وجود خواهد داشت. و در درونتان یک هوشمندی طبیعی وجود خواهد داشت تا منتظر همراستایی درست چیزها در زندگیتان بمانید؛ هیچچیز را بهزور پیش نخواهید برد. شانس بهطور طبیعی اتفاق میافتد.
چرا عقل همان هوش نیست
آیا فیض و شانس چیزهای جداگانهای هستند؟ نیستند. در واقع، هر سه، از جمله هوش، چیزهای جداگانهای نیستند. اگر هوشی نداشته باشید، فیض سراغتان نمیآید. فیض به عقل نیاز ندارد؛ به مدرک دکترا نیاز ندارد، اما به هوش نیاز دارد. هوش یعنی شما با هستی هماهنگ هستید. کشاورزی که مشغول شخم زدن زمین است و هرگز به مدرسه نرفته است، نمیتواند تمام مزخرفاتی که ما میگوییم را درک کند. بااینحال، ممکن است خیلی باهوشتر از شما باشد، چون بیشتر با هستی هماهنگ است. فرض کنید فردا سیلی بیاید و تمام سازهها و راحتیهایی که دارید از بین بروند. در چنین وضعیتی، کشاورز بیسواد خیلی بهتر از شما دوام خواهد آورد. با تمام ابزارهایتان، او را مثل یک احمق جلوه میدهید. اما اگر هر دوی شما در جنگل رها شوید، او زنده میماند؛ شما وحشت میکنید و از گرسنگی میمیرید.
هوش به این نیست که چیزی بسازید یا اختراع کنید - هوش یعنی خودتان را به هستی پیوند دهید و با آفرینش هماهنگ شوید. این همان معنای دیانا یا مراقبه است؛ این همان معنای یوگا است. یوگا یعنی خودتان را به گونهای با خلقت پیوند دهید که به شیوهای درخشان عمل کنید، نه از روی عقلتان بلکه از روی هوش محض. و آن هوش مال شما نیست - آن هوش خلقت و خالق است.
ادامه دارد…


