ماهابهارات قسمت ۵۰: چه کسی مسیر جنگ کوروکشترا را تعیین کرد؟
سادگورو به این پرسش پاسخ میدهد که چرا دوریودانا الوهیت کریشنا را تصدیق نمیکرد. او همچنین به اهمیت قرار دادنِ خود در جایگاه مناسب برای حرکت در مسیر درست اشاره میکند و اینکه چگونه این موضوع، مسیر جنگ را تعیین کرد.

پرسشگر: سادگورو، چطور دوریودانا توانست به بیشما بگوید: «کریشنا فقط یک گاوچران است. چه کاری از دستش برمیآید؟» بهویژه بعد از اینکه هم او و هم کارنا، زمانی که تلاش کردند کریشنا را اسیر کنند، کریشنا بهتنهایی آنها را شکست داد و نشان داد که بسیار بزرگتر از آن چیزی است که آنها فکر میکردند؟
سادگورو: این شبیه زمانی است که بعد از شرکت در یک برنامهی باواسپاندانا یا سامیاما، مردم چیزهایی مثل این میگویند: «سادگورووو!!! تو همهچیز هستی. تو از شیوا هم بزرگتر هستی!» اما بعد از ۱۵ روز، یک ماه، شش ماه یا یک سال، بعضی از آنها خواهند گفت که من وحشتناکترین موجود روی این سیاره هستم. من شوکه نمیشوم، چون از این موارد زیاد دیدهام. فقط وقتی کسانی که به حلقهی درونیات راه دادهای این کار را میکنند، کمی دردناک است.اگر آرجونا این را گفته بود، احتمالاً کریشنا کنارهگیری میکرد. وقتی دوریودانا این را میگوید، کریشنا مشکلی ندارد. او انتظار چیز دیگری از دوریودانا ندارد. مردم انواع و اقسام حرفها را میزنند. گاهی اوقات، همان مردمی که به پایت افتادند و گفتند تو خدا هستی، در مقطعی، منفی میشوند یا حتی به دشمنان قسمخورده تبدیل میشوند. اما وقتی دوریودانا، دوشاسانا و کارنا این را میگویند، کریشنا اهمیتی نمیدهد - او به زندگی و کارش ادامه میدهد. اما اگر آرجونا این را گفته بود، آنگاه او میرفت. دیگر به کارش ادامه نمیداد.
این ذات هستی است: همیشه شما را تکان میدهد. شما فقط باید خود را در جایگاه درستی قرار دهید تا در مسیر درستی حرکت کنید. بدترین نفرین این است که شما را حالت رکود رها کند. اگر یک برکهی آب راکد بود و شما مجبور بودید تمام مدت شنا کنید، بسیار طاقتفرسا میشد. اما هستی شما را به حرکت میاندازد؛ شما فقط باید خود را در جایگاه درستی قرار دهید. این تمام کاری بود که پانداواها انجام دادند. آنها خود را در جایگاه درستی قرار دادند، بنابراین زندگیشان در یک جهت حرکت کرد. کوراواها خود را به شکلی متفاوت قرار دادند - زندگیشان در جهتی دیگر حرکت کرد. آنچه با آن همراستا هستید، همهچیز را تعیین میکند.
بعد از کشته شدن دروناچاریا، آرجونا خشمگین بود، چون حالا کارنا قرار بود فرمانده شود و آرجونا میخواست او را بکشد. تمام این روزها، کریشنا به نوعی داشت آرجونا را نوازش میکرد و مثل کودکی از او مراقبت میکرد، اما حالا کریشنا گفت: «آرجونا، میدانی که تو بزرگترین کماندار نیستی. در هر زمان، حتی با چشمان بسته، کارنا از تو بهتر خواهد بود.» آرجونا شوکه شد: «کریشنا، تو داری این را به من میگویی!» کریشنا گفت: «من حقیقت را به تو میگویم. فردا روز، تو با آن مرد خواهی جنگید، پس بهتر است حقیقت را بدانی.»
«میخواهم بدانی که او در هر روزی، از تو کماندار بهتری است. او شاکتیِ ایندرا و چند آسترای دیگر را با خود دارد. اگر ایندرا، کاواچام (زره) و کوندالاهای (گوشوارههای) کارنا را نگرفته بود، او میتوانست تو را شکست دهد و بکشد. کارنا میتوانست خود ایندرا را شکست دهد و او را بکشد. نه فقط ایندرا، او حتی میتوانست مرا هم شکست دهد و بکشد اگر کاواچا و کوندالاهایش را داشت. این دو چیز بهخاطر تو از او گرفته شد. اما با این حال، باور نکن که از او برتر هستی - نیستی. تا زمانی که شاکتی در دستان اوست، او تو را به راحتی خواهد کشت.»
آرجونا کاملاً سرخورده شده بود. او همیشه با این تصور که بزرگترین جنگجوی روی این سیاره است، زندگی میکرد. کریشنا گفت: «تو قطعاً بزرگترین و بهترین کماندار نیستی.» و بعد از اینکه جنگ تمام شد، آن چند سرباز پانداوا که باقی مانده بودند، میخواستند بدانند چه کسی بزرگترین جنگجوی این جنگ بوده است. آنها از کریشنا پرسیدند: «چه کسی بهترین جنگجوی این نبرد بود، در این ۱۸ روزِ وحشیگری و کشتار مطلق؟» کریشنا خندید و گفت: «چرا از بارباریک نمیپرسید؟ او از جایگاه تماشاچیان نظارهگر بوده. من در موقعیتهای زیادی بودم؛ قطعاً چیزی را از دست دادهام. از بارباریک بپرسید؛ او میداند.»
همانطور که احتمالاً میدانید، سرِ بارباریک بالای تپه قرار داشت و تمام نبرد را تماشا میکرد. آنها نزد او رفتند و پرسیدند: «بزرگترین جنگجو چه کسی بود؟ چه کسی عامل تعیینکننده بود؟» بارباریک گفت: «نه آرجونا، نه کارنا، نه بیشما، نه درونا، نه آشواتاما، نه دریشتادیومنا، نه پانداواها و نه کوراواها مسیر این جنگ را تعیین نکردند. این ویشنو بود، در قالبی فریبنده. این چاکرای سودارشانا بود که کشتار را رقم زد و جنگ را برد. از این منظر، من نمیتوانستم ببینم کسی، کس دیگری را بکشد. من فقط چاکرای سودارشانا را میدیدم که میچرخید و تمام کشتارها را انجام میداد.» این دیدِ جایگاه تماشاچیان بود.
به طور نمادین نشان میدهد که اگر کمی بالاتر از وضعیت باشید، آن را بهوضوح خواهید دید. کسی که بالاتر از موقعیت قرار دارد، همیشه چیزها را بهتر از افرادی که در بطن زندگی هستند، متوجه میشود. به همین دلیل است که میگویند: «شاهد زندگی خودتان باشید.» اگر بالاتر باشید، آن را بهوضوح خواهید دید. اگر درون موقعیت باشید، بهراحتی ممکن است در آشوب موقعیت گم شوید.
ادامه دارد...

