آنچه نمیتوانید بشمارید، اهمیت دارد
به مناسبت دیوالی، سادگورو در مرکز یوگای ایشا دارشان برگزار کرد و درباره تلاش برای کسب درآمد در مقابل یافتن هدف زندگی صحبت کرد. «متأسفانه امروزه، اکثر انسانها تمام عمرشان را صرف کسب درآمد میکنند چون زندگیشان بسیار غیرطبیعی و پرهزینه است. آنها خانه میخرند، سی سال برای خانه بدهکار میشوند — نه اینکه خانه در گرو باشد، شما گرو خانه میروید.» سپس سادگورو از ما میخواهد فراتر از آنچه میتوانیم جمع کنیم نگاه کنیم تا ببینیم آنچه در درون میتوانیم تجربه کنیم غیرقابل اندازهگیری است. لذت ببرید!

پرسشکننده: چطور میتوانم بفهمم وظیفهام در قبال جامعه چیست؟ من در دانشکده بازرگانی درس خواندم، پیشنهاد شغلی از یک شرکت چندملیتی داشتم و گفتم: «نه، این نیست، چیز بیشتری هست که میخواهم انجام دهم و اینجا آمدم تا بفهمم.»
سادگورو: وقتی از یکی از برترین دانشکدههای بازرگانی دیدن کردم، برایم تکاندهنده بود که دارند به مردم یاد میدهند: «آنچه نمیتوانید بشمارید، اهمیت ندارد.» خیر، فقط آنچه نمیتوانید بشمارید، اهمیت دارد. آنچه میتوانید بشمارید اهمیت بسیار کمی در زندگیتان دارد. آنچه میتوانید بشمارید اساساً چیزی است که میتوانید به دست بیاورید. با آنچه میتوانید به دست بیاورید، میتوانید پول در بیاورید. نمیتوانید از آن زندگی بسازید. آیا میخواهید عمرتان را فقط صرف پول درآوردن کنید یا میخواهید از آن زندگی بسازید؟ این انتخابی است که هر انسانی دارد.
متأسفانه امروزه، اکثر انسانها تمام عمرشان را صرف پول در آوردن میکنند چون زندگیشان بسیار غیرطبیعی و پرهزینه است. آنها خانه میخرند، سی سال برای خانه بدهکار میشوند — نه اینکه خانه در گرو باشد، شما درگرو خانه میروید. ماشین میخرند، ده سال بدهکار میشوند. حتی وام تحصیلشان پانزده سال طول میکشد تا پرداخت شود. امروز در روزنامه خبری بود که میگفت از این به بعد، ممکن است از هر سه انسان متولد شده روی این سیاره، یکی تا صد سال عمر کند. و معمولاً تحصیلاتش را تا ۳۲ سالگی تمام میکند. تا ۵۰ سالگی وام تحصیلیش را تسویه میکند. در ۴۵ سالگی ازدواج میکند و در ۷۰ یا ۷۲ سالگی بازنشسته میشود. بعد از آن، برای ۳۰ سال بعدی، البته، بیمه سلامت دارد. پس، از دکتری به دکتر دیگر میرود.
اگر میخواهید از این یک زندگی بسازید، به این فکر نکنید که چه کاری میتوانید برای جامعه انجام دهید. اگر واقعاً کار شگفتانگیزی برای خودتان انجام دهید، آنگاه طبیعتاً میخواهید آن را با همه به اشتراک بگذارید، این اجتنابناپذیر است. اگر چیز واقعاً شگفتانگیزی سراغتان بیاید، آیا نمیخواهید آن را به اشتراک بگذارید؟ فقط آن چیزهایی که میتوانید بشمارید، نمیخواهید به اشتراک بگذارید. آن جنبههای زندگی که میفهمید نمیتوانید بشمارید، معنای آن این است که آن هرگز تمام نمیشود. آن چیزهایی که میتوانید بشمارید و جمع کنید، همیشه، ترس این است که از بین برود. اگر یک میلیون روپیه جمع کنید و نگه دارید، ترس این است که فقط یک میلیون وجود دارد و اگر خرجش کنید، تمام می شود. اگر شادی، وجد، دانش، روشن ضمیری در درونتان داشتید، میدانید نمیتواند از بین برود، پس نیازی نیست قفلش کنید و نگهاش دارید. آنوقت است که واقعاً میتوانید دست دراز کنید و هر کاری که لازم است انجام شود را انجام دهید.
آنچه باید با دنیا انجام دهید چیزی نیست که دوست دارید. آنچه باید با دنیا انجام دهید چیزی است که دنیا نیاز دارد، درسا است؟ آنچه لازم است باید انجام شود، نه آنچه دوست دارید. همیشه، این تبلیغ شده، بهخصوص در جوامع غربی. «انجام آنچه دوست دارید آزادی است.» باید بفهمید دوست داشتن و دوست نداشتنهای شما سطح معینی از اجبار است. اگر نتوانید آنچه دوست دارید انجام دهید، رنج خواهید کشید. اگر مجبور شوید آنچه دوست ندارید انجام دهید، رنج خواهید کشید. این یک اجبار جدی است — یک تله است. اگر زندگیتان را روی آنچه دوست دارید سرمایهگذاری کنید، دارید وارد یک تله عمیق میشوید. خواهید دید آنچه دوست ندارید تمام وقت شکنجهتان میدهد.
به آنچه دوست دارید اهمیت ندهید. اول از همه، اینطوری برای خودتان تعریفش نکنید. فقط آنچه لازم است انجام دهید. اگر آنچه نیاز است انجام دهید، همیشه همهچیز خوب است. هیچ بحثی از اجبار نیست. طبیعتاً، آگاه میشوید. اگر همیشه به آنچه لازم است نگاه کنید، بسیار آگاه خواهید شد. و تنها راه، و تنها و تنها راهی که میتوانید زندگی را تجربه کنید این است که بیشتر و بیشتر آگاه شوید. اگر کمتر و کمتر آگاه شوید، نمیتوانید زندگی را تجربه کنید. فقط اگر بیشتر و بیشتر آگاه شوید میتوانید زندگی را تجربه کنید. اگر واقعاً آگاه باشید، همهچیز خارقالعاده میشود. اگر واقعاً ناآگاه شوید، مردهاید.
پس انتخاب بین چه نوع زندگی نیست؛ انتخاب بین زندگی و مرگ است چون آگاهی تنها راهی است که زندگی میتواند اتفاق بیفتد. ناآگاهی یعنی دارید بهصورت تدریجی به سمت مرگ حرکت میکنید. و اگر خیلی روی آنچه میتوانید بشمارید سرمایهگذاری کنید، بیشتر و بیشتر ناآگاه خواهید شد. حکیمی در کارناتاکا بود، اسمش آلاما ماهاپرابهو بود، حکیمی شگفتانگیز، هزاران شعر نوشت. در یکی از شعرهایش شکایت میکند و میگوید اگر کسی در حال غرق شدن باشد، باز هم میتوانید با او حرف بزنید. اگر کسی را مار گزیده باشد، باز هم میتوانید با او حرف بزنید. اما کسی که ثروت و پول او را گزیده، نمیتوانید با او حرف بزنید چون خیلی ناآگاه شده است.
اگر بتوانید کمی پول دور و برتان داشته باشید، کارها را کمی سادهتر و راحتتر میکند. فراتر از آن هیچ پیامدی ندارد. آن چیزی که نمیتوانید بشمارید، است که تفاوت ایجاد میکند. پس زندگیتان را روی آنچه نمیتوانید بشمارید سرمایهگذاری کنید. آنگاه هر کاری که انجام دهید، کمک بزرگی برای دنیا خواهید بود.


