‫پرسشگر: سادگورو، شما می‌گویید که «دیانالینگا» این امکان را برای هر انسان فراهم می‌کند که زندگی را در تمامیت آن تجربه کند. ممکن است توضیح دهید، چگونه؟

‫سادگورو: فکر می‌کنم لازم است درکی از علم نهفته در پسِ دیانالینگا را ارائه دهیم. در سنت یوگا، تمام این جنبه‌ای که آن را شیوا و شاکتی می‌نامیم، مربوط به دوگانگی زندگی است. هنگامی که زندگی را از طریق ادراک حسی خود تجربه می‌کنید، این تجربه در قالب خاصی از دوگانگی رخ می‌دهد. این دوگانگی همان چیزی است که به‌طور سنتی به شکل شیوا و شاکتی، یعنی «آرداناریشوارا»، تجسم یافته است. در یوگا، این را «ایدا» و «پینگالا» می‌نامیم، و در فرهنگ خاور دور به آن «یین» و «یانگ» گفته می‌شود. همچنین می‌توانید از آن به‌عنوان جنبه‌ی زنانه و مردانه، یا بُعد شهودی و منطقی وجود انسان نام ببرید. این‌ها دو بُعدی هستند که شما و جهان اطرافتان در آن‌ها وجود دارید. تمام علوم دینی بر پایه‌ی همین دوگانگی رشد یافته‌اند. بر اساس این دوگانگی، زندگی خلق می‌شود؛ بدون این دوگانگی، زندگی به شکل کنونی خود وجود ندارد.

‫در ابتدا، همه‌چیز یگانه بود؛ دوگانگی وجود نداشت، اما هنگامی که آفرینش رخ داد، دوگانگی پدید آمد. دلیل وجود ارگان‌های حسی، تجربه کردن و محدود کردن شما به این دوگانگی است. شما همه‌چیز را از طریق حواس خود تجربه می‌کنید: دیدن، بوییدن، چشیدن، شنیدن و لمس کردن. این اندام‌های حسی، دوگانگی را در جهان آشکار و تقویت می‌کنند. احساس نور و تاریکی، خوب و بد، خوشایند و ناخوشایند همان چیزی است که باعث می‌شود همه‌چیز تثبیت شده به نظر برسد. هرچه بیشتر در ادراک حسی غرق شوید و زندگی را با فکر و احساس درک کنید، دوگانگی عمیق‌تر می‌شود.

‫حالا، آیا دوگانگی مشکلی دارد؟ مسئله این نیست. بدون دوگانگی خلقتی وجود ندارد. تنها به دلیل این تضادهاست که خلقت رخ داد، اما مشکل گیر افتادن درون این دوگانگی‌ست. اگر کسی به دوگانگی محدود شود، از آنچه فراتر است بی‌خبر خواهد بود. سپس این محدودیت بزرگی در زندگی شما می‌شود. دوگانگی منبع تمام لذت‌های دنیاست. اگر هیچ تضادی وجود نداشت، هیچ لذتی نیز وجود نداشت. در عین حال، دوگانگی منبع تمام رنج‌ها در جهان است. تنها به‌دلیل این تضادهاست که انسان رنج می‌کشد. گرفتار در این تجربه‌ی «لذت و دردِ» از زندگی، مردم توسط زندگی آزرده می‌شوند. آنها با زندگی عاقل نمی‌شوند، بلکه به‌وسیله‌ی آن آزرده می‌شوند. آن‌ها نه می‌توانند این دوگانگی را مدیریت کنند، و نه قادرند از آن فراتر روند.

‫وقتی خود را به ادراکات حسی‌تان محدود کرده‌اید، در این دوگانگی گرفتار شده‌اید؛ نمی‌توانید از آن رهایی یابید. اندام‌های حسی به نظر می‌رسند که راهی به سوی آزادی باشند. چشم‌های شما، به‌عنوان مثال، دید شما به نظر می‌رسد که آزادی شما باشد. اگر چشمی نداشته باشید، تجربه‌ای از دنیای بیرون نخواهید داشت، اما همان چشم است که شما را به طرق مختلف محدود می‌کند. چشم مانند یک پنجره برای بدن شماست؛ از طریق این پنجره است که می‌توانید به بیرون نگاه کنید. این پنجره به نظر می‌رسد که یک امکان بزرگ باشد، اما همین پنجره نیز برای شما یک محدودیت است. اگر این محدودیت را بردارید، متوجه خواهید شد که این چشم‌ها نیستند که می‌بینند؛ این شما هستید که می‌بینید. چشم‌های شما تنها دریچه‌ای به دنیا هستند. بنابراین، ادراکات حسی تنها یک دروازه کوچک هستند و در عین حال یک اسارت بزرگ در درون شما.

‫فرایند یا علم دیانالینگا استقراری از شورونشاطِ دوگانگی زندگی است. از طریق نادی‌های ایدا و پینگالا، از طریق هفت چاکرا و گستره وسیعی از تجلی و تجربه، زندگی به وقوع پیوسته است. اشکال مختلف زندگی، سطوح مختلف زندگی، و روش‌های مختلف تجربه کردن زندگی تنها به دلیل این دوگانگی و هفت چاکرا یا هفت بُعد زندگی در جهان وجود دارند. دیانالینگا در تمام این سطوح تجلی یافته است، اما هدف آن کمک به فرد برای عبور از این دوگانگی است. ما مخالف ادراک حسی نیستیم، اما با دیدن محدودیتی که دارد، باید از آن فراتر رفت. از طریق این تجلی ایدا و پینگالا یا شیوا و شاکتی، هر دو بُعد، منطقی و شهودی، می‌توانند لذت برده و تجربه شوند. با علم به اینکه هم منطقی و هم شهودی کافی نیستند، شخص باید آنچه فراتر از این‌هاست را بشناسد، چیزی که در یوگا به آن «پراتیبا» گفته می‌شود، جایی که شما نه شهودی هستید و نه منطقی. ادراکی مستقیم از جهان به همان شکلی که هست، دارید. زندگی را به سادگی همان‌طور که هست تجربه می‌کنید، نه از طریق تفسیر حواس.